بدون عنوان
جدیدا لباسام رو خودم انتخاب میکنم بعد اون جریان لباس گل و کفش پویا که قبلا تعریف کرده بودم یه روز که مامان میخواست لباسام رو عوض کنه شلوارم رو به زور در آوردم و میگفتم شلوار قلب می خوام با کلی کلنجار رفتن آخر مامان فهمید که منظور من ساپورتیه که روش عکسهای ریز ریز از قلبه. عادت دیگه اینکه تا چیز جدیدی رو تست میکنم مثلا گیره یا تل مو سریع میام جلوی آینه خودم رو نگاه میکنم یا مثلا دارم در حین غذا خوردن آواز میخونم یه نگاه هم تو اینه به خودم میندازم و ژستای مختلف میگیرم. خیلی هم بهونه گیر شدم مثلا امروز ظهری که میخواستم بخوابم هوس چوب شور کردم جالب اینکه دیگه مدتها میشه نمیخورم و گریه و داد و بیداد که مامان یادش اومد که بسته باز شده تو کیف...
نویسنده :
مهرسا
19:50